دوشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۹

بلاگينگ مستقيم با نرم افزار جي ميل موبايل

نرم افزار GMAIL MOBILE گرفتم.
گوگل كه مستقيم اجازه نداد از گوشيم بگيرم. گفت شما فعلا نه. از يه سايتي
گرفتم خدا كنه هكم نبره.

فشار درس و زندگي

امروز تا الان كه ساعت از ١٤ گذشته تو رختخوابم، بايد برسونمش به ١٦
سومين روز مرخصيمه هيچي نخوندم و همونطور كه معلومه هيچ كار خاصي هم
نميكنم. ميگم چرا جوابمو نميدي؟ ميگه خواب بودمو و سرم درد ميكردو ...
ميگم چرا رك نميگي كه ...
ميگه بهونه نگير. باي.
بد جوري گير كردم.
كاش ميفهميد كه الان بايد خوشحال باشم و بخونم من كه هر كار ميتونستم
ميكردم براي خوشحاليش اما اون دريغ از ... كاش ميشد گفت ولش كن بيخيال
...

یکشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۹

پنجره گوشي موبايل

امروز رفتم خط تلفن رو به نامم بزنم بتونم ADSL بگيرم، اونيكه خونه رو
ازش گرفتم آدم خوبيه. مي خواستم برم دفترچه بيمه ام رو تمديد كنم.
حكايتيه طولاني. جور نشد.
بايد براي دوستي يه گوشي لمسي بگيرم قيمت در حد ٣٠٠ ت امكانات در حد ٦٠٠
ت. سخته نه. ميگن ويواز سوني اريكسون، خيلي شلوغش كردن اينترنت كه اومد
تحقيق ميكنم.
از باغ كودكي و جوي روياها افتاديم تو آپارتمان و پشت كامپيوتر و الانم
كه سهممون شده صفحه اي كمتر از ٢ اينچ با ١٢-١٠ تا دكمه براي ادامه لايف
و شايد لاو.

آتيش داري؟

غير از مسائل عشق زميني و هوايي گزارشهايي واقعي از زندگيم هم براي
بعدهاي خودم جالبه.
خونه اي گرفتم با وام بانكي كوي مهران خ اباذر ... و يه سي يلو كه با هم
كنار مي آييم. محله جالبيه ولي احساس غريبي ميكنم توش. محله هاي گرگان،
نظام آباد، خواجه نظام، سرباز، زندگي كردم. بعلاوه زندگي دانشجويي
حافظ-جمهوري و م وليعصر. دركل ترجيح ميدم يه جايي اطراف وليعصر شريعتي
بالاتر از همت شناور باشم. پس اي شمشير ها دريابيد مرا.
درس خوندن عجيب آدم رو افسرده ميكنه و به سمت فعاليتهاي جانبي و فرا
جانبي سوق ميده. گلوم تو هواي سرد خشك شده بود، براي اولين بار ٢٠ روزي
بود سيگار نكشيده بودم. مهم سينه ايست كه بي تو مي سوزد ...
كبريت دخترك كبريت فروش نم كشيده و حتي يه لحظه خوشبختي رو هم نميتونه
تخيل كنه. آتيش داري؟

شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۹

مانيفست

اما اينجا خوبه براي بيان چس ناله ها و زخمهايي كه روح رو آهسته در انزوا
ميخورد و ميتراشد.
با توجه به اينكه با گوشي تايپ و ارسال ميكنم، جملات سليسي هم نمي نويسم
فهمش سخته معنا. نميدونم چرا حس راحتتر و آزادتري دارم نسبت به وبلاگ
نويسي از طريق پي سي يا لب تاپ. اينجا مهم نيست كه بي تعادلي هاي روحي و
روانيم ديده شه. هر چند دوست ندارم زندگي خصوصيم لو بره براي آدمهاي
زندگي حقيقيم. بقول بلوطك يه جنده فرضت نكنند.
اينجا تلفيقي از حرف زدنم با كسيه كه با اس هر چي دلت ميخواد بهش ميگي
بعلاوه يه خاطره نويسي امن و ماندگار.
از وضعيت جسمي فيزيكي، روحي شيميي، كاري خانوادگي، اجتماعي سياسي، آشكارو
نهاني، ...
در كل يه زندوني بي ملاقاتي كاغذهايي با نوشته هاي در هم رو از اين دريچه
آزاد ميكنه.
تا چه پيش آيد.

شروع از نوعي ديگر

موبايل بلاگينگ!
فارسيش چي ميشه؟
خيلي خوب شد پيداش كردم.