یکشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۰

لوستر

مواقعي كه آدم يا همون بشر يا حداقل نوعي از اون درس داره يا بايد به
كاري برسه عارف و شاعر و فيلسوف و عاشق و باحال و ... ميشه، بقيه مواقع
حسش نمي آد. امروز رفتيم لوستر گرفتيم، قبل گلوبندك.
نميدونم چرا بايد بگم امروز سومين روزيه كه ا رو تنها گذاشتم، اميدوارم
كار نادرستي نباشه و شايد شانسي درست هم باشه. لحظه لحظه بفكرشم غير
عاديه؟ يه سري دلايل ساده داره.
خوابمه، خسته ام...

هیچ نظری موجود نیست: