جمعه، فروردین ۱۲، ۱۳۹۰

روزهاي آخر عيد ٩٠

امروز رفتيم فشم با خواهرم اينا!، ديشب خونه عمه ام بوديم ع ميخواد
مديريت بازرگاني قبول شه افق ديد هر آدمي به اندازه سطح زندگي خودش و
اطرافيانشه، البته مديريت جهانگردي رو هم دوست داره؛ هيچ ذهنيتي ندارم،
زبان انگليسيش خوبه، در حد خودش عاليه ميخواد فرانسه هم ياد بگيره. ايده
اسپرانتو يا خودش چيز خوبيه؟ تجربه بهم ميگه علاقه رو بيخيال مهندسي بخون
و پول در آر. خرد جمعي رو بچسب، در تنگ در حد حرف زيباست؟
ا سابق زياد اوضاع تراز خوبي نداره نميدونم چرا؟ باهوش و حافظه ميشناختمش
تو بچگي هاش. نگرانه. اميداوارم موفق شه، واقعن.
دلم براي ه تنگ شد برم پيشش ازم ناراحته بخاطر سيگار.

هیچ نظری موجود نیست: