پنجشنبه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۹۰

كاش

كاش ميشد حافظه وسيعي داشت، به وسعت نوشته هايي كه نميشه نوشت.
دارم كتاب عقايد يك دلقك رو ميخونم گاهي جملاتي داره كه آدم رو متوقف
ميكنه. امروز تو يه مغازه يه صندوق كمك به كانون ديدم. بهونه گيراندن يه
سيگار شد. سنگ پيروزي. خرد و افسرده كننده است، محكي ها چي ميكشن. ماهي ٢
تومن از حقوقم ميدم اونجا.
ديروز يه تخته نرد خريديم ١٥٠ تومن.
ا نيستو كسي نيست كه شماره كارتم بدردش بخوره. هيچ حسرتي بزرگتر از اين
نيست كه كسي نباشه كاشته هاتو درو كنه.
ه يه كتاب گرفته به اسم او همسر من است مال تو نيست.
ع٣ سربازه آموزشي تعطيلات مياد اينجا.
ا كه جواب نميده ع٣ هم عمدي يا غير عمدي خبري نميده.
نمي دانم. كاش دنيا جاي بهتري بود برام.

هیچ نظری موجود نیست: